جدول جو
جدول جو

معنی چشم گرداب - جستجوی لغت در جدول جو

چشم گرداب(چَ / چِ مِ گِ)
کنایه از حلقۀ گرداب. (آنندراج) :
زبان گردباد و چشم گرداب
برطب ویابس شوق تو بی تاب.
ارادت خان (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ گِ)
دهی از دهستان بالا گریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد که در 35 هزارگزی جنوب ملاوی و در کنار خاوری راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه صیمره. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش اتومبیل رو است. ساکنان آبادی از طایفۀ میربهاروند میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ گَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’ملکی است میان حد خاک اسدآباد و تویسرکان که به خوانین اسدآباد تعلق داردو چند سال است جزء تویسرکان مالیات میدهد. این ملک دیم کاری و بسیار مرغوب است لیکن حالا رعیت ندارد و چشمه ای در بالای آبادی است که آب آن بیش از یکصد جریب اراضی را مشروب نمیکند و اهالی برای آشامیدنی از آب چاه استفاه میکنند. این آبادی از رودخانه هم دور افتاده و جز آب چشمه و آب چاه آب دیگری ندارد و چشمه گنداب بین مشرق و جنوب تویسرکان و سمت جنوبی خان گرمز است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 244). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است دهی است از دهستان خرم رود شهرستان تویسرکان که در 39 هزارگزی شمال باختری تویسرکان و 3 هزارگزی راه شوسۀ کنگاور بهمدان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات. محصولش غلات دیم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. مزرعۀ قنبرآباد نیز جزء این آبادی منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ گِ)
دهی از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 19 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان و 2 هزارگزی راه شوسۀ شهرکرد به اصفهان واقع است. جلگه و معتدل است و 2595 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه زاینده رود. محصولش غلات، برنج و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان کرباسبافی و راهش ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا